دلم ازش میسوزید شدید دیگه واقعا خسته شده بودم موقع سختی و درد

کنارش باشم اما بعداینکارو باهام بکنه دلم میخاست با دوتا دستام خفش

کنم اینبار اون روم دستور داد ک برای ی بارم شده میخام بشم ادم بده

حالتو میگیرم 2روز منتظربودم پیام نداد حتی بگه شرمنده عصبی بودم اون

همه فوشت دادم گفتم نشونت  میدم ددرسته دوست دارم اما پامیزارم

روش گفتم زنگ میزنم دامادشون ی بار دیگع با دامادشون حرف زدم ی

حرفایی زد ک به نظرم از مردی مثل اون بازاری بعید بود من ک علی رو

میدیدم از حرفاش خجالت میکشیدم خبر ب گوش علی رسید و بهش قول

دادم دیگه اینکارو نکنم اونن گفت باش اوندتموم شد 1ماه قبل ی خبر ب

گوشم رسید ک علی با چندتا دختر رابطه داره اونم من نگفتم یکی از همون

دخترا گفته باورم نمشد گفتم چرته اما فکرم خیلی درگیررش شد ب دوستم

مهسا گفتم مهسامن اینجوری شنیدم چکارکنم گفت هیچی از کاراش بفهم

گفتم یعنی جی گفت ببین سرده زنگ میزنه و چقدر عکس العمل نشون

میده روی گوشیش گفتم باش هی میخاستم ب علی بگم من این حرفو

شنیدم اما نمیتونستم بعداینکه علی روی گوشیش اونجور عکس العمل

نشون داد ماه اخر به زور میاورم میدیدمش بهش میگفتم دوست دارم

میگفت مرسی حتی ی عزیزم تو اون ماه بهم نگف داشتم دیوانه میشدم

حرفا و کارا تو مغزم می‌پیچید هووف خدایا چکارکنم  زنگ زدم مهسا

ساعت7صب بیدارش کردم گفتم دیشب اینجوری شده و این حرفارو گفته

چکارکنم گفت برای ی بارم شده عرضه کن و ادبش کن اینقدر کسخول

نباش گفتم من بهش قول دادم ک دیگه با دامادشون حرف نزنم گفت مگ

اون قول نداده بود هیج دختری نباشه وسط

🤦🏼
گفت زنگ بزن کنفرانسی کن منم هستم گفتم ن پس واستا تنها حرف بزنم

گفت نه دوتامون باهم غیر ممکنه بفهمن گفتم باش ی پیام دادم گفتم

سلام خوبید باهاتون کارمهمی دارم.. دعا دعا میکردم اصلا پیامم نرفته باشه

یا اصلا جواب نده چشام رفت روهم وخابم برد یهو دیدم ساعت 9ی نفر زنگ

زد ب گوشیم رد دادم و مهسا رو گرفتم وانتظارش رو زدم و زنگ زدم

دامادشون و مهسا رو وصل کردم اول حرف زدم و احوال پرسی باهاش حرف

زدم هیچ وقت اسم وسایل نمیخاستم بیارم دیدم من ی لحظه ساکت شدم

مهسا گفت من اینجوری اونجوری کردم وای داشتم دیوانه مشدم خدایا صبر

بده گوشیو روی اسپیکر کردم و سرمو گذاشتم روی میز سیستمم به جون

خودش ک عزیزترین شخص زندگیمه هیچ وقت دوست نداشتم اینجوری

بشه من فقط ب دامادوشن گفتم راستش من باعلی هستم هنوز ولی

اخلاقش خیلی تغییر کرده و من شنیدم داره ی کارایی میکنه به حرف من

ک نمیکنه شما جلوشو بگیرید بعدشم من عموم مشکل داشته ک زندانه

معتاده مهم پدرمه ک خدارشکر تاالان نون حروم به ما بچه ها نداده

خدارشکر مهسا ازقضیه رابطه خبرنداشت فقط شب تولد علی من دعوتش

کردم ک بارلش بیان اونم پرسید چی خریدی براش گفتم من براش کیف

خریدم گفت باش تا10دقیقه قبل امدن علی باهاش حرف میزدم حتی وقتی

رفتم شیرینی فروشی ک کیکی ک کیک رو تحویل بگيرم از اون شمع های

مورد علاقم نداشت همون موقع زنگ زد گفت برو خیابون معلم بین معلم

نمیدونم چند وچند یادم نیست و گفت اونجا صددرصد داره برو بگیر گفتم

باش خدارشکر از نصف کارام خبرنداشت الحمد والله والا لعنتی تو عصبانیت

پته ادمو میریزه روی اب خاک توسرش کنن خلاصه گفت گفت دامادشون اول

توی خونه بود بعد رفت بیرون باز حرفای اون سری زده بود رو دست مهسا

اونم از کارای علی و خانوادش میگفت من فقط گوش میدادم چ روزی بود

مهسا تاتونست خودشو خالی کرد فقط اخرش من گفتم اقای فلانی من

علی رو دوست دارم و ارزشش برام بالای اگ بگن الان تب کرده زودتر ازهمه

خودم پیششم نمیزارم اذیت بشه این حرفارو نگفتم ک منت باشه گفتم ک

بدونید فقط علی برام مهمه و هیچ وقت نمیبخشمش چون ارزش های منو

از بین برد کاری کرده من الان دارم فک میکنم با ورم نمیشه ادم سابقم اونم

ی عالمه حرف زد و تعریف کرد باهاش خداحافظی کردم فقط تیکه اخر بهش

گفتم توروخدا با کارش کاری نداشته باشید چون اگ این کار رو ازدست بدا صددرصد دیونه میشه تموم نابود میشه گفت باشه این بارم چشم پوشی

بخاطر کارش ولی بقیه چیزاش باید پیگیری بشه گفتم باشه به بقیه

 کارندارم وای تلفن قطع شد مهسا تکی امد روی خط گفت کیف کردی

چجوری حال گرفتم گفتم ترکوندیش اون اگ الان منو ببینه تو صورتم تف

میندازه چجوری ثابت کنم کار توبوده اخه کارام میکنی تو اون چ حرفایی بود

مهسا من عاشق علی ام هیچ وقت دوست ندارم با دوستام سرلج بیفته

اما اگ بفهمه کار تویه اولا دوستیمون رو کلا قطع میکنه زیاد شستیش اصلا

قرار نبود تو حرف بزنی گفت ول کن پسره دروغ گو رو  گفتم ول کن توروخدا

وای وای گند زدی من بدون اون چکارکنم نابودم کردی ترکوندیم قطع کردم و

دیگه کلا تماسمو با مهسا قطع کردم فقط هفته بدش کارم ب مشاوره

کشید باهام میامد ساعت6 میرفتم تا7هی مشاورمیگفت ول کن تموم شده

قصه چیو میخوری گفتم نابود شد باورم نمیشه من چقدر پست شدم چقد

بدشدم بد دل شدم 1هفته رفتم مشاوره