3مه2020
خیابون بهزیستی اما انگار ن انگار مثل ی خری شده بودم ک میخاستن
بهش رانندگی یاد بدن اما هرچی در گوشش میخونن اون اثرنداره خدایا ازمن
نگذر چرا حماقت کردم مهسا وصل گذاشتم و اونم اینقدر حرف گفت وای
ولی یاد این افتادم ک علی اگ ب دستش بیام صددرصد باماشین از روم رد
میشه دلم براش تنگ شد دلم بغلشو خاست دلم غرغراشو خاست اما
تحمل باید بکنم تو دام خودمو فوش دادم اصلا مهسا ازهمون اول باعلی
مشکل داشت هرچی خوبی علی رو پیشش میگفتم میگفت مهدیه...
نگوای خداا درک عشق چرا برای مهسا مفهموم نداره ی زبون نفهم ترک
هست خدایا الان ب علی چجوری ثابت کنم کار من نیست هوف من بعضی
وقتا پنهون میکنم ازش اما وقتی دروغ میگم 2دقیقه بعد خودم لو میدم یا ی
جوری از زیر زبونم میکشه ک خود نمیفهمم
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 21:10 توسط مهدیه سلطانی
|